پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

  • ۰
  • ۰

نوشته‌هاتو ازم گرفتی. حالا من چجوری دووم بیارم؟ به چی چنگ بزنم که نگهم داره؟ با چی خودمو گول بزنم که حس نکنم از دست دادمت؟ با چی دلتنگیامو پس بزنم؟ تا کی بیام اینجا بنویسم و کات کنم؟ تا کی بنویسم دلم برای کوچیک ترین چیز‌ها هم تنگ شده و کات کنم؟ دلم برات تنگ شده. دلم برای حرف زدن باهات تنگ شده. دلم تنگ شده. یزدانی تو گوشم میخونه  تو با دلم چه کردی که در زمان ندیدم. 
حالا که میدونم نباید بهت پیام بدم دیگه دلم خیلی تنگ میشه. غرور و این کسشرام برام مهم نیست. کاش میشد بیام و صدات کنم. کاش میشد بیام. حالا چی؟ ببین چی شده. یزدانی هنوزم تو گوشم میخونه. چنان که با دو چشمم به باران نشستم..

  • ۹۸/۱۰/۱۶
  • Zz

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی