پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

  • ۰
  • ۰

تا به کجا؟

پنج صبح بیست و پنج مهره. از خودم میپرسم تا کجا میخوام پیش برم؟ تا ساختن یه ویرونه از خودم؟ این منم؟! این همه در تلاش برای دوست‌داشته شدن و مورد محبت آدمی قرار گرفتن؟ تشنه‌ی توجه یه آدم؟ این منم؟ این همه خوار و خفیف شدن؟ وقتی نوشتم منظورم یه رابطه‌ی عاشقانه نیست، وقتی نوشتم میدونم بیشتر از یه دوست دوسم نداری پتک خورد تو سرم. که داری چیکار میکنی؟ اینجا چیکار میکنی تو؟ و حالم بهم خورد. حس اونشبی رو داشتم که برام نوشتی نمیشه دوسش نداشت و من خندم گرفته بود که چقدر من اشتباهی‌ام و اینجا دارم چه غلطی میکنم؟ 

 

سوالم از خودم اینه که تا به کجا؟ میخوای تا کجا پیش بری؟ میخوای تا کی به امیدهای احمقانه‌ات دل ببندی و تو توهم زندگی کنی؟ تو ذهنم میخونه آخر در زندگب را که گل نگرفته‌اند، آخر راهی هم برای تو هس و فلان. چرا بین پاک‌کن بودم و نبودن مرددم؟ چجوری دقیقا باید بهم بگه؟ دست بردار از این در وطن خویش غریب دختر. حالم از تصور ضعفت، تشنه‌ی ذره‌ای از توجه‌ش بودنت بهم خورد. گت د فاک اوت. 

  • ۹۹/۰۷/۲۵
  • Zz

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی