پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

  • ۰
  • ۰

گم نشو.

برام نوشته بودی کم‌کم داره حرف زدن از چیزهایی که میتونی بگی،  از خودت، اطرافت و هرچی که مرتبط و غیرمرتبط با توئه به صفر میل میکنه. و من اگه فکر نمیکردم که چی برداشت کنی از حرفم، اگه فکر میکردم تو حرفام چیزی غیر عزیز بودنت نمیدیدی بهت میگفتم بیا و با من تمرین کن. میخواستم بنویسم برات با من تمرین کن حرف زدنو، بیا و یه چیز مسخره بگو، بیا از کم‌اهمیت‌ترین و روزمره‌ترین‌‌ها بگو؛ بگو امروز صبحونه چی خوردی، تو مسیر خونه تا شرکت به چی فکر میکردی، تو شرکت چقدر کار سرت و ریخته بود و برگشتنی بچه چیکار کرد. از آینده بگو، از جاهایی که دوس داری بری، چیزایی که دوس داری بخری و همه‌چی. دوس داشتم بگم با من حرف بزن بچّه. با من تمرین کن، محو نشو؛ نذار گمت کنم.

نذار گمت کنم؛ خب؟ نه نه، نذار گم کنیم همو؛ خب؟ 

  • ۹۹/۰۸/۰۶
  • Zz

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی