تموم شد و یه عمر بعدش دویدم دوباره نور بیاد روم. قلبمو گرفتم تو دستم و جون کندم تا دوباره ببینی منو و نشد. اون وسط تو تاریکی مطلق دوباره چند ساعت رفتم رو صحنه، دیدی منو، بغلم کردی، و تموم تاریکی بعدشو به گرمای همون شب گذرونم. دوباره جون کندم، دق کردم، آب شدم تا ببینی منو و نشد.
حالا مثل اون اوایل نشستی یه گوشه، تو دنیای خودت، دورتر از من نفس میکشی و هنوز نفسم میره برات. هنوز Into my arms گوش میدم و قد سه دقیقه رویاتو قرض میگیرم از دنیا و حقیقت موجود، هنوز Ghostly kisses گوش میدم و پرت میشم تو شیش صبحی که دستت تو دستم بود. تو یه گوشه نشستی و من نشستم به تماشات، از دور، خیلی دور و ذره ذره دور شدن و محوشدنت.
- ۹۹/۰۸/۰۹