پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

پرچین

مینویسم که یادم بمونه؛ یا از یادم بره.

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سی و نهم.

این بار بدون هیچ جنگی با خودم، برای بار شاید که هزارم، میدونم که باید بذارمت و برم. 

فرق این بار با دفعه‌های قبل اینه که هر بار میدونستم باید برم، اما دونستن همراه با جنگ، دونستنی که آروم نبود، پذیرفتنی نبود. این بار اما آرومم، خیلی آرومم. 

 

خوب که بشی رفتم؛ قول، به خودم. 

  • ۰
  • ۰

سی و هشت.

+ I love you

- It'll pass. 

 

 خنده‌ی فلیبگو میبینی وقت گفتنش؟ همون. یه خنده‌ی آمیخته با بغض. :]

 

آی نو ایتل پس، آی نو. بات آی فاکینگ لاو یو. هنوز. هنوز.

 

قلبم ریخت امروز که اسمتو رو گوشیم دیدم. با اینکه انتظارشو داشتم اما قلبم ریخت. قلبم برای صدات و اون طرز سلام گفتنت ریخت.

دلم برای اون آدم مهربون و گرمی که درونته میریزه. لعنت بهت. میتونستیم قشنگ ‌ترین لحظاتو بسازیم. چرا دست رد زدی آخه لامروت. قلبم برات. قلبم برات. قلبم، برات.